به قلم میم-حا-کاف، کتاب آن سوی مرگ به قلم جمال صادقی و به کوشش محمدحسین حاجی دهآبادی حاصل ساعتها مصاحبه جمال صادقی با افرادی است که تجربههای نزدیک به مرگ داشتهاند. در این کتاب که جزو کتابهای پرفروش نشر معارف است مصاحبه جمال صادقی را با ۳ نفر از این افراد ملاحظه میفرمایید.
نکته جالب توجه اینجاست که یکی از اشخاصی که تجربه نزدیک به مرگ داشته، میتواند بفهمد که شخص جمال صادقی نیز در حین شنا در دریای شمال و پیش از مبادرت به نوشتن این کتاب، تجربه پس از مرگ داشته و جمال صادقی تا زمان افشا شدن این راز توسط این شخص به کسی اطلاع نداده بود.
آزادی بیان یکی از مسائلی است که در شبکه ملی اطلاعات مورد توجه همگان قرار دارد. بدیهی است که هیچ کسی دوست ندارد ارتباطاتش تحت کنترل افراد غریبه باشد تا آزادانه بتواند با هر کسی ارتباط داشته باشد. از زمانی که شبکه ملی اطلاعات مطرح شد، عدهای تلاش کردند تا با برجسته سازی مسأله نقض حریم خصوصی و آزادی بیان توسط این شبکه، در تحقق آن خلل وارد سازند. گرچه هنوز عدۀ زیادی خود را موافق این شبکه نشان میدهند؛ اما منافقانه در عدم تحقق این طرح میکوشند!
به قلم میم-حا-کاف، یه وبلاگی هست به نام سخنی با مسؤولین. من آدمیام که موافق آزادی بیان هستم و اگر تفکری که قدرت دفاع بیانی و کلامی از خودش را داشته باشد و پاسخگو باشد نه اینکه از پاسخ دادن فرار کند را محق میدانم که بیاید حرفش را بزند و جریان دیگر بیاید حرفش را نقادی کند.
ادامه مطلببه قلم میم-حا-کاف، از هنگامی که پای شاهان بیبوته ایرانی به مجالس فرنگی و غربی باز شد و قماش تقیزادهها اُرد ناشتای سرتاپا فرنگی شویم را میدادند، بیدینها به تکاپو افتادند تا مظاهر اسلامی را بزدایند. پهلوی با تصویب لباس متحدالشکل تا فرمان کشف حجاب توسط رضا پهلوی (پالان) در مقابل مردم اسلامیخواه و علمای شیعه ایستادند.
به قلم میم-حا-کاف، ردپای بهزاد نبوی را بیشتر میتوان در منزل هاشمی رفسنجانی یافت. او رفیق شفیق شهید رجایی بود و به نحوی در دوران آغازین ریاست جمهوری احمد نژاد نقش مشایی را ایفا میکرد. حضور او و حمایتهای او از مارکسیستها و اعدامیها به قدری بود که در زمان اعدام محمدرضا سعادتی، جاسوس نشاندار کا.گ.ب، مکرراً تلاش میکرد تا شهید لاجوردی را از این اقدام بازدارد؛ اما شهید لاجوردی به این سخنان اعتنایی نکرد و حکم سعادتی را در سکوت خبری اجرا کرد.
بهزاد نبوی بعدها با اجازه راهیابی محسن سازگارا به عنوان معاون امنیتی خود و سپس تلاش برای مختومه سازی پرونده حادثه هشتم شهریور شائبه نفوذی بودن خود را تقویت کرد. البته باید اشاره کرد که بهزاد نبوی عضو رسمی سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بوده که در جریان انقلاب، به انقلاب پیوسته بود. با این وجود او در ساخت شبکههای نفوذ اصلاحات و ورود افراد منافق و خائن به دستگاهها تبحر خاصی داشت!
در جریان عدم انتخاب میرحسین به عنوان دومین نخست وزیر دوران ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب، او کسی بود که بارها به منزل هاشمی رفسنجانی مراجعت میکرد تا برنامههایشان را برای انتخاب دوباره میرحسین تنظیم کنند! همچنین در جریان امضای قطعنامه 598 و تحمیل جام زهر به امام خمینی(ره)، به اقرار هاشمی رفسنجانی، بهزاد نبوی یکی از شخصیتهای کلیدی در این شبکه بود.
بهزاد نبوی بعد از انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس جمهور، در چرخشی سنگین و یکباره، طرفدار لیبرالیسم و سرمایهداری شد. او که پیشتر با تهای کوپنی و مارکسیستی (با احتیاط و شائبهوار میگویم: بیخدایی!) میرحسین نیز موافقت داشت به یکی از طرفداران سرمایهداری تبدیل شد.
در کل شخصیت بهزاد نبوی در دوران ولایت امام خمینی(ره) نقش کلیدی را خیانتها رقم میزد و در هر پروندۀ ضد انقلاب و ضد نظام، حضور بهزاد نبوی به عنوان یک شخصیت فعال دیده میشود! بعداً به نقش فتنهسازیها و فتنهگری بهزاد نبوی خواهیم پرداخت؛ اما پیش از آن تهای غلط و رفتارهای شائبهدار هاشمی رفسنجانی در برخوردهای تند با امام راحل، تحمیل جام زهر، تلاش برای عدم انتخاب حضرت امام ای به عنوان رهبر انقلاب و . را بهصورت مفصلتر پیگیری خواهم کرد.
پروندۀ نجات شماره 3
به قلم میم-حا-کاف، درباره ترور شهید رجایی، چند چهره شاخص اصلاحات حضور جدی و فعال دارند که به علت چهره محور بودن این پرونده نمیتوان بهطور مشخص به حادثه هشتم شهریور و انفجار دفتر ریاست جمهوری پرداخت. برای همین تلاش میکنم در این نوشته به چهرههای نفوذ بپردازم و خاصاً در این پست به چهرههای نفوذی که در انفجار ریاست جمهوری دست داشتند اشارهای خواهم داشت و در ادامه توضیح کاملتری از آن چهرهها را مینویسم.
یکی دیگر از چهرههای نفوذ در کشور، محسن سازگارا است. یادداشتهای او در فتنه 88 یکی از قلمهای تند علیه انقلاب اسلامی در حمایت از میرحسین و فتنه سبز بود. محسن سازگارا در زمان ریاست جمهوری شهید رجایی، معاون ی امنیتی بهزاد نبوی بود که درباره این چهره؛ یعنی بهزاد نبوی، حرفهای زیادی دارم که قصد دارم در دو بخش 1000 کلمهای هر کدام را منتشر کنم!!
بعد از حادثه انفجار، جنازه مسعود کشمیری توسط یک گروه 3-4 نفره متشکل از حسن کامران، محسن سازگارا، خسرو تهرانی و فرد دیگری، جنازهای ساختگی را برای کشمیری به میدان آوردند. این اقدام آنها باعث حساسیت دستگاه اطلاعاتی وقت و بازداشت این گروه شد. البته با فشارهایی که شخص بهزاد نبوی برای منع تعقیب این چند نفر آورد و تلاشهای شخص خوئینیها که در آن زمان دادستان کل کشور بود، این پرونده مختومه شد.
محسن سازگارا بعدها به علت اقدام علیه امنیت ملی در حادثه خرداد 1382 کوی دانشگاه به زندان محکوم شد و سپس با قرار وثیقه توانست از ایران بگریزد. او یکی از چهرههایی است که توانست در کنار بوش بایستد و تا امروز در بنیادها و اندیشکدههای امریکایی علیه ایران فعالیت کند.
پ.ن: به کلیدواژههایی که در این پرونده میآیند دقت فرمایید.
پ.ن2: خوئینیها امروز به عنوان مرد خاکستری اصلاحات و بهزاد نبوی به عنوان چریک پیر اصلاحات شهرت دارند.
به قلم میم-حا-کاف، این چهره، متعلق به محسن میردامادی استاندار خوزستان در سال 1367 است. فاو یکی از شهرهای استراتژیکی بود که طی عملیاتی سخت با تعداد زیادی از شهدا در عملیات ولفجر 8 آزاد سازی شد. عملیاتی که در آن رزمندگان اسلام طی عملیاتی پیچیده و سخت توانستند از کیلومترها موانع صدامیان عبور کنند و با درگیری در شهر فاو آن را از تسلط صدامیان خارج سازند.
آن سال انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی بود. محسن میردامادی طی اقدامی عجیب آمار آراء شهر فاو که تمام ساکنان آن را تنها رزمندگان خط پدافند نیروهای مسلح تشکیل میداد را به صورت عمومی اعلام کرد. رژیم بعث عراق نیز با استفاده از این آمار، 9 روز بعد طی یک عملیات 48 ساعته توانست فاو را مجدداً اشغال کند!
البته این تنها اقدام او نبود؛ بلکه پیشتر در اقدامی عجیب، به تحریک حجاج برای قیام علیه حکام عربستان سعودی پرداخته بود و تلاش داشت این برنامه را اجرایی کند که باز به طرز عجیبی با اطلاع پلیس عربستان، به یک درگیری خونین در سال 1366 معروف به جمعه خونین مکه شد.
طبق بیان رهبر انقلاب، نفوذی آن کسی نیست که مستقیماً از دشمن خط گرفته باشد؛ بلکه نفوذی آن کسی هست که خواسته یا ناخواسته به دشمن کمک کرده باشد. آقای میردامادی کاری کرد که آواکسهای آمریکایی و جاسوسان میدانی دشمن نمیتوانستند این آمار را به این دقت در اختیار داشته باشند!
میردامادی طی فعالیتهای ی خود و به علت شرکت در فتنه 88 به 6 سال زندان محکوم شد. او یکی از مهرههای جریان اصلاحات بود. هنوز این سؤال باقیمانده چرا این فرد به خاطر این اشتباهات مکرر خود هنوز محاکمه نشده است؟
پرونده نجات - شماره یک
به قلم میم-حا-کاف، وقتی داشتم دنبال وبلاگهای دیگهای میگشتم تا باهاشون ارتباط بگیرم و اونها رو به وبلاگ خودم دعوت کنم با یه چیز عجیب و ناراحت کننده روبرو شدم. اینکه ما شهدای خیلی زیادی داریم که به ما انواع و اقسام درسهای ادب و اخلاق رو یاد دادند و ما زندگیمونو مدیون ایثار اونها هستیم. وقتی میگم ایثار فکر کنید اگر یک نفر غریبه بیاد از شما 100 میلیارد تومان، نه؛ 20 میلیون پول بخواهد و بگوید عوضش چیزی در این دنیا عایدت نمیشود. ما و من به شخصه این پول را نمیدهم. ولی در عوض افرادی بودند که بزرگترین سرمایه زندگیشون رو در طبق اخلاص گذاشتند و رفتند به جبهه برای 80 میلیون ایرانی و در اصل برای زنده ماندن و تداوم حق!
حالا انصاف هست به جای معرفی این شهدایی که در راه حق اینطور ایثار کردند برویم به یک عده سلبریتی شرقی و غربی بها و باج بدهیم؟ انصاف هست؟ وجدان من یکی که قبول نمیکند! شما را نمیدانم.
ناراحت و عصبانیام ولی این مطالبم را با عرض ادب و احترام تقدیم همه مخاطبان عزیز و بهخصوص مخاطبان شرقی پسند میکنم.
به قلم میم-حا-کاف، همانطور که قول داده بودم، میخواهم پروندهای را تحت عنوان نجات، بر اساس مستنداتی که از جریان نفوذ با رمز اصلاحات در کشور در حال رقم خوردن هست مطرح کنم. نفوذ جریان اصلاحات در ارکان کشور یکی از مباحث مهم است.
البته شاید که نه، حتما به مذاق برخی خوش نمیآید و قطعاً هر کسی که مخالف انتشار این مطالب مستند و عمومی هست میتواند خودش مهرهای در این جریان باشد. امیدوارم دوستانی که این مطالب را دنبال میکنند؛ حتما در بازنشر این مطالب به من کمک کنند.
این مطالب برای تهمت به جایگاه افراد نیست و بلکه درباره خود افراد با مستندات قانونی بیان خواهد شد و درصورت پیگرد حقوقی، مطالبی را انتشار خواهیم داد که هیچگونه بار حقوقی نخواهد داشت؛ پس به دنبال شکایت هم نباشید :-)
منتظر نظرات شما هستم. این پرونده هر روز ساعت 14 در همینجا منتشر میشه.
درباره این سایت